میشود کمی حرف بزنیم ؟
دلـــــم ....
برای لبخند های یواشکیت پشت تلفن تنگ شده ...
ای دوست داشتنی ترین مغرور دنیااااا
و مرا
آنقدر آزردی ...
که خودم کوچ کنم از شهرت
بکنم دل ز دل چون سنگت تو خیالت راحت
می روم از قلبت میشوم دورترین خاطره در شب هایت
تو به من می خندی ...
و به خود می گویی:
"باز می آید و می سوزد از این عشق"
ولی ...
بر نمی گردم نه!
می روم آنجایی که دلی بهر دلی تب دارد
عشق زیباست و حرمت دارد
تو بمان !
دلت ارزانی هر کس که دلش مثل دلت سرد و بی روح شده است
سخت بیمار شده است
تو بمان در شهرت...
خدا وصیت من و گوش بده نامه مو بخون
شاید دیگه من نباشم مواظب عشقم بمون
میسپارمش بهت میرم تموم تار و پودمو
یه وقت نیاد برنجونیش کسل کنی وجودمو
خدا یه وقت کسی نیاد بدزده قلب سادشو
کسی نیاد تو زندگیش بشینه زیر سایش و
بهش بگه دوسش دارم
خیلی بده زمونمون
خدا سپردمش بهت
مواظب عشقم بمون
فردا قراره من و تو از همدیگه جدا بشیم
فردا قراره همدمه گریه ی بی صدا بشیم
تو کوچه های بیکسی نیستی و پرسه میزنم
آی آدما نگاه کنین غریب شهرتون منم
یادش بخیر من و تو و یه قلب پاک و بی غرور
حالا چی شد عوض شدی ، دلت کجاست سنگ صبور؟
من تو رو عاشق میکنم هر جور شده حتی به زور
کی میخواد فردا تو رو از من بگیره
کاش خونه اش ویرونه شه آتیش بگیره
ما باید فردا رو از دنیا بگیریم
ما اگه از هم جدا بشیم میمیریم
ما باید قدر این روزا رو بدونیم
وای اگه تنها فردا بیاد تنها میمونیم
خدا شاید این عشقی که من میگم و تو نشناسی
نزدیکترین کسم اونه ، خیلی دوسش دارم ... راستی
یادم نره بهت بگم عزیز ترین من اونه
خودم مهم نیست اما اون ، نذاری تنها بمونه
بمیرم واسه غصه ی دلش، گریه چقدر بهش میاد
وقتی که حرصش میگیره ، میگه ازم بدش میاد
اما وقتی آرووم میشه ، میبینم من بغضش گرفت
همین دیوونه بازیاش از اول چشمم و گرفت
حالا که دیگه مجبوریم با همدیگه وداع کنیم
بیا به یاد اون روزا همدگیه رو دعا کنیم
یه وقت دیدی دعا گرفت خدا نذاشت جدا بشیم
ای وای داره فردا میاد باید دست به دعا بشیم
با قلب پاکت از خدا، بخواه من و صبرم بده
هنوز نرفتی از پیشم ، دوریت داره زجرم میده
کی میخواد فردا تو رو از من بگیره
کاش خونه ش ویرونه شه آتیش بگیره
عزیزم یادت نره دنیا دو روزه
نمی خوام فردا دلت واسم بسوزه
ای خدا حتی اگه دوسم نداره
تو میتونی نذاری تنهام بذاره
تو همونی که صدام کرد
به اندازهی تو کسی نیست.. که بتونه غممو کم کنه
بدونه یه وقتایی لازمه.. که تنهام بذاره و ترکم کنه
کسی نیست مثل تو با صداش.. بخوابم و رو ابرا بیدار شم
همیشه بلد باشه چیزی بگه که.. تو اوج دلتنگی خوشحال شم
آن روزها رفتند
آن روزهای خوب
آن روزهای سالم سرشار
آن آسمان های پر از پولک
آن شاخساران پر از گیلاس
آن خانه های تکیه داده در حفاظ سبز پیچک ها
- به یکدیگر
آن بام های بادبادک های بازیگوش
آن کوچه های گیج از عطر اقاقی ها
آن روزها رفتند
آن روزهایی کز شکاف پلک های من
آوازهایم ، چون حبابی از هوا لبریز می جوشید